آن یار که از طبیب دل برباید، از آتش عشق تو جوانی خیزد، از آتش عشق سردها گرم شود، از درد چو جان تو به فریاد آید، از عشق تو دریا همه شور انگیزد، از عشق خدا نه بر زیان خواهی شد، از لشکر صبرم علمی بیش نماند، شعر زمین مولانا،

آن یار که از طبیب دل برباید-از آتش عشق تو جوانی خیزد

از لشکر صبرم علمی بیش نماند شونه ام جابه جا کردم و به راهم ادامه دادم یکم جلو از لشکر صبرم علمی بیش نماند تر رفتم و برای تاکسی دست تکون دادم و سوار شدم..

ادامه مطلب